مینیمالیسم افراطی

 

مقدمه:

یکی از ایدئولوژی‌هایی که این روزها به ترند تبدیل شده و بسیاری از صنایع و حتی مدیوم‌های هنری را تحت تأثیر قرار داده، مینیمالیسم یا کمینه‌گرایی است. اگر بخواهیم این ایدئولوژی را در یک جمله توضیح دهیم، باید بگوییم مینیمالیسم معتقد است که کمتر بیشتر است. مینیمالیسم معتقد است که بسیاری از جزئیاتی که در پدیده‌ها وجود دارند، اضافه هستند و با حذف آن‌ها به آزادی عمل و آرامش بیشتری می‌رسید.

تأثیر مینیمالیسم را اگر بخواهیم در ادبیات بررسی کنیم، می‌توانیم به نویسنده‌هایی مثل ارنست همینگوی و ریموند کارور اشاره کنیم که برعکس بسیاری از نویسندگان پیش از خود، از زبان‌بازی‌های اضافه خودداری می‌کنند و داستانشان را با نهایت اختصار به مخاطب منتقل می‌کنند. همین موضوع باعث شده که اسم این نویسنده‌ها به عنوان غول‌های ادبیات جهان شناخته شود.

در حوزه‌ی برندینگ، واضح‌ترین مثالی که از مینیمالیسم می‌توانیم بزنیم، طراحی محصولات برند اپل است که باعث شده این برند طرفدارانی داشته باشد که اصلا تمایلی به استفاده از محصولات سایر برندها ندارند. اپل با استفاده از طرز فکر مینیمال خود، کاری کرده که مشتریانش وقتی با ابزارهای دیگر کار می‌کنند، احساس سردرگمی و پیچیدگی کنند و به همین دلیل (در کنار دلایلی مثل لوکس بودن محصولات اپل و…) به این برند وابسته باشند.

اما مثل هر رویه‌ی دیگری، مینیمالیسم هم می‌تواند به افراط کشیده شود و به جای اینکه برند شما را به برندی یونیک و منحصر به فرد تبدیل کند، آن را آرام آرام به سمت قبرستان برندهای فراموش شده بفرستد. در این نوشته می‌خواهیم بررسی کنیم که آیا همیشه مینیمالیسم بهترین گزینه است؟ و آیا مینیمالیسم به این معنی است که با افراط، همه‌ی جزئیات را حذف کنیم و به حداقل‌ها اکتفا کنیم؟

 

آیا مینیمالیسم، همیشه بهترین گزینه است؟

اگر به محصولاتی که این روزها استفاده می‌کنیم نگاه کنید، آثار مینیمالیسم را در آن‌ها می‌بینید. برندهایی که با کمترین جزئیات ممکن سعی در انتقال پیام دارند و بسیاری از آن‌ها شکست می‌خورند و تعداد کمی از آن‌ها، با استفاده‌ی درست از این ایدئولوژی، کاری می‌کنند که در ذهنتان بمانند. چه چیزی باعث این تمایز در برندها می‌شود و بعضی‌ها را به موفقیت می‌رساند و بعضی‌ها را هم به سمت شکست می‌برد؟

ما معتقدیم که مینیمالیسم در برندینگ می‌تواند به نقطه قوت برند تبدیل شود اگر و تنها اگر به شکلی اصولی و درست از آن استفاده شود. استودیو شهرتاش در برندینگ مشتریانش از ایده‌ی مینیمالیسم پیروی می‌کند. اما با این توضیح که ما حواسمان هست که کجا چه چیزی باید حذف شود و چه جزئیاتی حضورش در برند شما اهمیت دارد. چون اگر حواسمان از این موضوع پرت شود، خطرات جدی‌ای برند شما را تهدید می‌کند که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم.

 

مینیمالیسم افراطی چه خطراتی دارد؟

استفاده از مینیمالیسم به شکلی افراط‌گونه، همانطور که در بالا توضیح دادیم، می‌تواند باعث شکست شما در بازار شود. دلیل این موضوع این است که مینیمالیسم با حذف جزئیات سر و کار دارد و حذف بعضی از جزئیات در بهترین حالت باعث ناقص شدن DNA برند شما، و در بدترین حالت باعث شکل نگرفتن DNA برند شما شود.

این خطرها را می‌توانیم در چهار دسته‌ی زیر قرار دهیم:

 

۱- از بین رفتن شخصیت برند

به برند چه به چشم اثری هنری نگاه کنیم و چه به چشم یک محصول/موجودی پویا و زنده، می‌فهمیم که جزئیات در آن اهمیت بسیاری دارد. جزئیات، چیزهایی هستند که مینیمالیسم افراطی باعث از بین رفتن آن‌ها می‌شوند و همین موضوع، تشخص برند را از بین می‌برد. حالا به این موضوع توجه کنید که در دنیایی زندگی می‌کنیم که از شدت تنوع و تعدد برند، مخاطب‌ها و مشتری‌ها گزینه‌های بسیار زیادی دارند. به هر دلیلی، چه دلایلی مثل کارهای تبلیغاتی و چه به دلیل اتفاقات تصادفی، مشتری تصمیم بگیرد از برند شما استفاده کند، در صورتی که برند شما، شخصیت مشخصی نداشته باشد، به سرعت شما را فراموش می‌کند و با شما مثل بیگانه‌ای برخورد می‌کند که تنها در صورتی‌که دوباره در مسیرش قرار بگیرید، ممکن است به سراغ شما بیاید. باید حواستان باشد شخصیتی برای برندتان بسازید که در ذهن مخاطب باقی بماند.

 

۲- از بین رفتن تمایز

برندینگ هنر ایجاد تمایز است و تمایز در جزئیات ساخته می‌شود. مینیمالیسم افراطی، با حذف جزئیاتی که باعث می‌شوند شما از رقبایتان جدا شوید، کسب‌وکار شما را به سمتی می‌برد که در بین سایر برندها گم شود و کاربر نتواند شما را به راحتی بشناسد یا به یاد بیاورد.

اگر به هر دلیلی به سازمان‌ها و کسب‌وکارهای مختلفی رفته باشید، احتمالا شما هم این احساس را داشته‌اید که چیزی در بین هویت بصری همه‌ی این برندها گم است. انگار مدیران کسب‌وکارها تصمیم گرفته‌اند طی یک قرارداد نانوشته، خودشان را جزوی از چیزی قرار بدهند که مثلا مدرن است. بسیاری از این مدیران با افتادن در دام مینیمالیسم افراطی، فراموش کرده‌اند که آن‌قدر از جزئیات غافل شده‌اند که عملا تفاوتی با سایر برندها ندارند. کافیست نگاهی به لوگوها، رنگ‌های سازمانی، بسته‌بندی محصولات، اوراق اداری و… نگاهی بیندازید تا متوجه میزان شباهتی که بین همه‌ی آن‌ها وجود دارد بشوید. اصلا می‌توانید به‌جای این دقت کردن، کمی به حافظه‌ی خود رجوع کنید و ببینید چندتا از برندهایی که در گذشته‌ی نزدیک با آن‌ها مواجه شده‌اید در ذهنتان مانده‌اند. احتمالا تعدادش بسیار بسیار کم است و اگر دقیق بهآن برندها نگاه کنیم، حتما اثری از مینیمالیسم افراطی را می‌بینیم.

این موضوع در موردی هویت صوتی نیز صادق است. چند کسب‌وکار را به خاطر دارید که موقع شنیدن صدای موسیقی انتظار تلفن یا صدای موزیک داخل سازمان و یا حتی افکت‌های صوتی بخش‌های مختلف کسب‌وکارشان، حس کرده باشید با چیزی مواجه شده‌اید که با بقیه متفاوت است؟ احتمالا جواب این سوال هم بسیار بسیار کم است. چون استفاده از مینیمالیسم کار را به جایی رسانده که دیگر کسی نمی‌تواند متوجه تمایز بین دو برند شود.

 

۳- از بین رفتن امکان انتقال احساسات

برندها در ارتباط با انسان‌ها قرار می‌گیرند و معنا پیدا می‌کنند. برندی موفق است که بتواند در لایه‌های احساسی و ناخودآگاه با مشتریانش ارتباط برقرار کند. بدون وجود جزئیات، ارتباطات انسانی معنا پیدا نمی‌کنند و به همین دلیل، برندی که در ارائه‌ی جزئیات شکست بخورد، در این ارتباط نیز شکست می‌خورد و نمی‌تواند تصویر مناسبی از خود ارائه دهد.

آدم‌ها ترجیح می‌دهند با برندی کار کنند که متوجه دغدغه‌های انسانی باشد و به برندی اعتماد می‌کنند که بتوانند با آن در قالب انسانی تعامل داشته باشند. به همین دلیل است که در صورتی‌که به سراغ مینیمالیسم می‌روید، باید حواستان به این موضوع باشد که در نگاه مخاطب، تبدیل به ماشین بی‌احساسی نشوید که به شکلی زمخت و بی‌روح، صرفا می‌خواهد پول مشتری را بگیرد و درکی از چیزی غیر پول ندارد.

اما اگر از مینیمالیسم به درستی استفاده کنید و در استراتژی برندتان نگاهی تخصصی به آن شده باشد، مینیمالیسم می‌تواند این نقش را ایفا کند که بدون سر و صدای اضافه، گوشه‌ای از ذهن مخاطب را به شما و برندتان اختصاص بدهد.

 

۴- از بین رفتن امکان انتقال پیام‌های پیچیده

بسیاری از برندها نیاز دارند پیام‌هایی پیچیده را به مخاطبانشان منتقل کنند. مثلا فرض کنید برند شما قرار است با افرادی که در جامعه به هر دلیلی تحت فشار قرار دارند در ارتباط باشد. مخاطب‌های این برند، به خاطر شرایطی که مجبور به تحملش هستند، نیاز دارند پیام‌هایی بیش از پیام ساده‌ی مراقبتان هستیم دریافت کنند. مینیمالیسم افراطی باعث می‌شود نتوانید این پیام‌ها را به مخاطب‌هایتان منتقل کنید.

اما همین مینیمالیسم اگر درست و اصولی پیاده‌سازی شود، به مخاطب این ایده را منتقل می‌کند که شما قرار نیست به شکلی افراطی وارد زندگی او شوید و سعی کنید با یک حرکت، تمام زندگی او را تحت تأثیر قرار بدهید. بلکه قرار است به شکلی آرام و منطقی، زندگی او را در حد توانتان بهتر کنید. انتخاب کلمات مناسب، بدون زبان‌بازی‌های مرسوم و شیوه‌ی درست منتقل کردن این کلمات به مخاطب، چیزی است که صرفا با داشتن هویت کلامی دقیق می‌تواند به مخاطب منتقل شود.

 

 

جمع‌بندی:

در نوشته‌ی بالا، هیچ جایی به این موضوع اشاره نشده که ما در استودیو شهرتاش مخالف مینیمالیسم هستیم. در واقع، برند ما و برندهایی که با شعبده‌بازیمان آن‌ها را می‌سازیم، همگی رگه‌هایی از مینیمالیسم دارند. زیرا معتقدیم در دنیای شلوغ امروز، مواجه شدن با چیزی که به درستی از مینیمالیسم استفاده کرده باشد، می‌تواند مثل یک موسیقی آرام در اوج شلوغی باشد و دنیا را به جای زیباتری تبدیل کند. اما همزمان حواسمان هست که حذف جزئیات، این موسیقی آرام را به یک صدای مبهم و بی‌معنی تبدیل نکند که شنیدن یا نشنیدن آن توسط مخاطب، تغییری در زندگی او ایجاد نکند.

اگر می‌خواهید بدانید ما در استودیو شهرتاش چگونه با استفاده از مینیمالیسم اصولی، شعبده‌بازی می‌کنیم، صفحه‌ی شیوه‌ی شعبده‌ی ما را بخوانید.