در این مقاله ما تلاش میکنیم تا ۱۰ اشتباه رایج راجع به دیزاینرها را از ذهنها پاک کنیم. نکات مورد اشاره شامل تعدادی باور غلط است که مردم درباره دیزاینرها متصورند و تلاش شده تا بعضی از این کلیشههای غلط که درباره دیزاینرها – که بعضا به اندازه کافی هم مورد قدردانی واقع نمیشوند – وجود دارند، با اطلاعات صحیح جایگزین شوند.
۱۰. هرکسی میتواند دیزاینر باشد.
این شاید بزرگترین اشتباه رایج درباره دیزاینرها باشد. دیزاین صرفا یک کلیک بر روی کامپیوتر نیست که هرکس که با فوتوشاپ بازی بازی میکند بتواند خودش را دیزاینر بخواند. دیزاینر بودن یک سبک زندگی است. ما باید هنر و دیزاین را زندگی کنیم. ما باید خودمان را با آخرین سبکهای دیزاین و تکنولوژیهای روز، به روز نگاه داریم. ما قبل از اینکه بتوانیم طرح پیشنهادی خود را ارائه کنیم، باید تحقیقات جامع و کاملی درباره کارفرمای پروژه و کسب و کار وی انجام دهیم. ما همچنین باید دارای ارتباطات اجتماعی قوی بوده تا بتوانیم خود را با همهی کارفرمایان و انتظاراتشان تطبیق دهیم. پس این دیدگاه که هرکسی می تواند یک شبه دیزاینر شود، اشتباه محض است.
۹. دیزاین صرفا با کامپیوتر انجام میشود.
کامپیوتر ابزاری ضروری برای دیزاین است اما این اصلا بدین معنا نیست که تنها ابزاری که یک دیزاینر لازم دارد کامپیوتر است. هر دیزاینر حرفهای فقط زمانی که یک ایدهی خوب و به کمال رسیده را در اختیار داشته باشد، همهی روز خود را پشت کامپیوتر میگذراند. هر پروژهای با جمع آوری اطلاعات از کارفرما و اینکه وی دقیقا چه انتظاراتی دارد شروع میشود. این اطلاعات راستای اصلی پروژه را شکل میدهند و به شکل قابل توجهی در نتیجهی نهایی منعکس میشوند. جمعآوری دقیق این اطلاعات درباره نیازهای کارفرما که به آن بریف (brief) میگویند، سبب میشود تا برآورده شدن انتظارات کارفرما در پروژهی نهایی تضمین شده و در عین حال دیزاینر نیز بتواند خلاقیت خود را بکار گیرد و کار ارائه شده با سلیقهی وی نیز منطبق باشد. رسیدن به مرحله کار با کامپیوتر نیاز به سپری شدن فرآیند تحقیق و رسیدن به ایدههای خلاقانه از سوی دیزاینر است.
تحقیقات درباره پروژه میتواند هرگونه فرآیند جمعآوری اطلاعات از بارش فکری ایدههای خلاقانه توسط تیم دیزاین تا سپری کردن یک روز کاری در کتابخانه و مطالعه درباره زمینه فعالیت کارفرما باشد. برای رسیدن به مرحله ایدهیابی، یک دیزاینر باید کاملا محصول یا خدمات کارفرما را بشناسد. اگر این شناخت به درستی شکل نگیرد، ایدههای حاصل شده نتیجهی مطلوبی نخواهند داشت. وقتی این مرحله طی شد و دیزاینر شناخت کافی نسبت به مسئله پیدا کرد، زمان زیادی سپری خواهد شد تا ایدهها به روی کاغذ منتقل شوند. این دو مرحله عموما زمانبرترین مراحل یک پروژه هستند. بعد از آن که دیزاینر بهترین ایدهها را نسبت به بریف انتخاب کرد، میتواند سراغ کامپیوتر برود تا دیزاین را به صورت دیجیتال درآورد.
۸. دیزاینرها میتوانند ذهن شما را بخوانند.
در بسیاری از مواقع کارفرما به ما مراجعه میکند و میگوید: “ما یک پروژه/شرکت جدید را راه اندازی کردهایم. میخواهیم یک لوگو/کار گرافیکی برایش دیزاین کنید. فعلا ایدهای درباره اینکه دیزاین نهایی باید چگونه باشد، نداریم اما دیزاین نهایی را که بزنید، نظر میدهیم.” این پروژه بلافاصله به یک کار بسیار دشوار تبدیل خواهد شد. یک دیزاینر حرفهای سعی میکند تا با پرسیدن مجموعهای از سوالها اطلاعات لازم را بدست آورد. این روش بعضی از مواقع به اندازهی کافی پاسخگو نبوده و جمعآوری اطلاعات به سختی جابجایی آب با آبکش میشود. در این زمان است که زنگ خطر در ذهن دیزاینر به صدا در میآید. قبول کردن پروژهای که کارفرما طرح خاصی در ذهن دارد اما نمیتواند یا نمیخواهد که اطلاعاتی را در اختیار دیزاینر قرار دهد، ریسک بزرگی به شمار میآید.
معمولا ما زمان زیادی را صرف جمعآوری اطلاعات از طریق بریف دریافت شده از کارفرما میکنیم. اگر بریف خالی از اطلاعات کافی باشد، دیزاینر باید ریسک داشتن یک کارفرمای ناراضی را بپذیرد. ما به کارفرما تاکید میکنیم که نمیخواهیم آنها کار ما را برایمان انجام دهند، اما هرچه اطلاعات بیشتری ارائه دهند، دیزاینر مطلعتر شده و پروژه نهایی به موفقیت نزدیک تر خواهد شد. ما دیزاینرها نمیتوانیم ذهن کارفرما را بخوانیم اما میتوانیم شرایطی را فراهم کنیم تا از تجربهی کارفرما درباره محصول/خدماتشان بهترین بهره را ببریم.
۷. همه از دیزاین سررشته دارند و “بهتر” از دیزاینر میفهمند.
کار کردن با کارفرمایان متعدد و مختلف، در طول زمان دیزاینرها را در خصوص اینطور نظرات، آبدیده میکند. اما این موضوع کماکان میتواند برای آنها بخصوص آن دسته از دیزاینرهای حرفهای و با تجربه هم عذابآور باشد. همه فکر میکنند از دیزاین سررشته دارند، اما واقعیت این است که اصلا اینطور نیست. اینکه کسی تفاوت بین ۲ فونت مختلف را تشخیص میدهد یا سلیقه بصری خاصی دارد، دلیل بر آماده تر و کاربلدتر شدن او نسبت به یک دیزاینر حرفهای نمیشود.
۶. نظر مشتری همیشه صائب است.
این هم مسئله پیچیده ایست. بدون مشتری، دیزاینر پروژه ای برای کار و در نتیجه درآمدی نخواهد داشت. مشتریان همواره بهتر از هر دیزاینری راجع به شغل خود اطلاع دارند. اگر یک دیزاینر نتواند از این حجم عظیم اطلاعات استفاده کند، یا به کار خود مسلط نمیباشد و یا غرور بی جای وی مانع انجام درست کارش می شود. البته این بحث می تواند جنبهی دیگری هم داشته باشد. اگر یک کارفرما یک دیزاینر کاربلد را انتخاب می کند بدین دلیل است که یا نمونه کارهای دیزاینر را دیده و پسندیده است یا دیزاینر به وی معرفی شده است. اگر یک کارفرما نتواند بدرستی از دانش، مهارت و تجربهی دیزاینری که به کار گرفته است استفاده کند، به دستان خود پروژهاش را به خطر انداخته است. وظیفه یک دیزاینر این است که پیامی که کارفرما می خواهد را با زبان بصری مناسب به مخاطب منتقل کند تا تاثیری که کارفرما می خواهد را روی جامعه هدف بگذارد. هیچ دیزاینری پیدا نمیشود که بخواهد یک کار بی کیفیت ارائه کند. وی تمام تلاش خود را خواهد کرد تا پیام مورد نظر کارفرمای خود را به درستی منتقل کند.
اگر کارفرما بطور کامل به دیزاینر خود اعتماد کند پروژه به صورت یک کار گروهی پیش خواهد رفت. در این صورت است که اطلاعات لازم در اختیار طراح قرار گرفته و به وی آزادی عمل مناسب داده شده تا مهارت و خلاقیت خود را برای راضی کردن مشتری بکار گیرد.
متاسفانه مردم فکر می کنند چون کارفرما دیزاینر را برای پروژهای به خدمت گرفته است می تواند بطور کلی نتیجه نهایی پروژه و تک تک جزییات آن را در کنترل خود بگیرد. حال آنکه کارفرما براساس شناختی که با مشاهده سوابق کاری دیزاینر و یا معرفی شدن وی، نسبت به او پیدا کرده است، اعتماد کرده و پروژه را به دیزاینر می سپارد. دیزاینر نیز با روشها و تکنیک های خود و آموختههایی که از دوران تحصیل، مطالعات و… دریافته است، تلاش می کند تا پیام مورد نظر کارفرما را به مخاطب انتقال بدهد و یک طرح گرافیکی عالی برای هر پروژه ارائه کند. در این صورت است که پروژهی نهایی نقطهی بهینه و تعادلی مابین نظر کارفرما و دیزاینر و همچنین اصول دیزاین به دست خواهد آمد.
۵. دیزاینر روی اثر نهایی اختیار کامل دارد.
ایده آل ترین حالت برای یک دیزاینر این است که کارفرما اجازه دهد تا وی با خیال آسوده کار خود را انجام دهد و اثر نهایی را با خلاقیت خود و منطبق با سلیقهی خود و البته در راستای نظر کارفرما خلق کند. اما متاسفانه همیشه کارفرمایان این بینش را ندارند تا از تخصص و سلیقهی دیزاینر بهره کامل ببرند. در نهایت همیشه کار کردن در صنعت دیزاین یک پروسه همکاری مشترک بین کارفرما و دیزاینر است.
۴. ری-دیزاین یا ایجاد تغییرات در یک طرح گرافیکی با زدن یک دکمه انجام می شود.
به لطف وجود کامپیوترها، امروزه دیزاینرها می توانند پروژههای خود را با سرعت بیشتری به انجام برسانند، اما این انتظار که بتوانند در عرض چند ساعت تغییراتی را روی طرحهای گرافیکی ایجاد کنند درست نیست. فرایند باز طراحی یا تغییرات نیز نیازمند فکر و بررسی مجدد است. همچنین اجرای آن نیز بعضا می تواند بسیار زمانبر باشد. به همین خاطر است که دیزاینرها همیشه از شنیدن جملاتی از قبیل “چند ثانیه بیشتر وقتت را نمی گیرد” یا “تغییر زیادی لازم نیست، قاعدتا نباید خیلی زمان ببرد” متنفرند، زیرا در اکثر مواقع با واقعیت تفاوت بسیاری دارد. پس اگر یک اثر نهایی با کیفیت میخواهید باید صبر داشته باشید.
۳. دیزاین یک لوگو، کاتالوگ یا وب سایت حدودا یک ساعت زمان می برد.
انتظار اینکه لوگو یا وب سایت مخصوص شما در عرض یک ساعت حاضر شود عاقلانه نیست. طراحی یک لوگو، وب سایت، یا هر پروژه دیگری که نیاز به دیزاین داشته باشد، یک پروسه زمانبر و پیچیده است. این پروژهها عموما به استخراج اطلاعات از بریف، تحقیق درباره موضوع پروژه، شکلگیری و پیادهسازی اطلاعات و همچنین پیشبینی زمان و امکان (از لحاظ فنی) برای تغییرات نهایی براساس بازخورد کارفرما نسبت به اتودهای اولیه می باشند. این فرآیند نمیتواند در عرض یک ساعت یا حتی یک روز انجام شود. هر دیزاینری که چنین ادعایی می کند یا ماشین زمان دارد و یا کار نو و اصیل در اختیار مشتری قرار نمیدهد (کپی می کند).
۲. نیازی به پرداخت پول برای دیزاین نیست (یا دیزاینرها فوتوسنتز میکنند)
نکته ی عجیبی که خیلی از ما دیزاینرها با آن دست و پنجه نرم کرده ایم این است که بعضا کارفرما بر این باور غلط استوار است که نیازی نیست برای انجام پروژه اش به دیزاینرها پولی پرداخت کند. اکثر افرادی که این چنین فکر می کنند، باور دارند چون به نظرشان طرح گرافیکی درخواستی شان ساده است (مطمئن باشید که اینطور نیست) نباید پولی پرداخت کنند یا اینکه چون دوست دیزاینری دارند، می توانند طرح مجانی داشته باشند.
مثل تمام حرفههای دیگر، فارغ از تلاشی که برای انجام یک پروژه صورت گرفته است، یک تیم دیزاین باید بتواند هزینه اجاره دفتر کار، آب و برق و هزینه تاسیسات، حقوق کارمندان، سخت افزار لازم، میزبانی وبسایت، نرمافزارها و سختافزارهای حرفهای طراحی و… را بپردازد. این سوء تفاهم که یک تیم طراحی صرفا به یک کامپیوتر احتیاج دارد و بس و به همین دلیل پروژه باید رایگان بوده و یا هزینه پایینی داشته باشد، در بین کارفرمایان بطور نگران کننده ای زیاد مشاهده می شود. شایان ذکر است تمامی هزینه های یاد شده فارغ از هزینه تخصص، دانش و تجربه یک دیزاینر است که به هنگام کار بر روی یک پروژه علاوه بر مدت زمانی که صرف آن پروژه می شود، هزینهبر خواهد بود.
۱. هرچه طرح سادهتر، هزینه کمتر
عموما بکرترین و نوترین ایدهها بنظر بسیار ساده می آیند. ما بطور دائم با صاحبان کسب و کاری که ایدههای فوقالعاده بیزینسهایشان را با ما در میان می گذارند، ارتباط داریم. بسیاری از مواقع این ایدهها به حدی هوشمندانه و در عین حال ساده بودهاند که از اینکه تا الان کسی به فکر انجام آن نیفتاده است شگفت زده میشدیم. این قضیه عیناً برای دیزاین نیز صادق است. یک پروژهی دیزاین می تواند در عین سادگی، پیام مورد نظر را به وضوح انتقال دهد، توجه مخاطب را کاملا جلب کند و همچنین قوانین زیباییشناسی دیزاین را رعایت نماید. در نتیجه میتوان گفت ممکن است که ایده یا طرح نهایی بنظر ساده بنظر برسد اما این بدان معنا نیست که زمان و خلاقیت کمتری برای دستیابی به آن صرف شده و یا ارزش آن کمتر است. حال آنکه در دیزاین مدرن، ارزش طرحهای ساده (یا به زبان عامیانه خلوت) از یک طرح پیچیده و شلوغ (که بعضا نمی تواند پیام مورد نظر را به درستی به مخاطب مخابره کند) بسیار بیشتر است.